کد مطلب:235326 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

کرامت 46
در باب دهم متخب التواریخ از قول والد خود، محمد علی خراسانی مشهدی می نویسد: در زمانی كه خدمت مرحوم حاج ملا هاشم صاحب منتخب التواریخ رفت و آمد داشتم؛ پدر بزرگوارش را - كه مردی صالح بود - دیده بودم.

او - كه قریب هفتاد سال به خدمت فراشی در آستان قدس رضوی مفتخر بود - چنین نقل كرده است:

در اوایل ورود به خدمتش شخصی پارسا و زاهد ا زخدام همان كشیك كه من هم در آن كشیك مشغول خدمت بودم، شبها كه در حرم را می بستند او مانند



[ صفحه 242]



سایر خدام به آسایگاه نمی رفت در همان رواقی كه در بسته می شد و دارالحفاظ نام داشت مشغول تهجد و عبادت می شد؛ و هرگاه هم كه خسته می گشت، سرش را بر عتبه [1] می نهاد تا خستگی او برطرف شود.

شبی سرش را بر عتبه ی مقدسه نهاده بود؛ ناگهان صدای باز شدن در ضریح مطهر به گوشش رسید. پدرم گفت: یادم نیست در خواب دیدم یا در بیداری همینكه صدای باز شدن در ضریح را شنید به خیال این كه شاید وقت بستن درها كسی در حرم مانده بوده است كه درها را بسته اند فورا از جا برخاست و در حالی كه داشت می رفت سركشیك حرم را بیدار كند؛ ناگاه دید در حرم مطهر گشوده شد و بزرگواری از آن بیرون آمد و دری هم كه از دارالحفاظ به دارالسیاده است باز شد و آن حضرت به دارالسیاده رفت.

گفت: تا چنین دیدم من هم عقب سرش رفتم تا از دارالسیاده بیرون شد و به ایوان طلا رسید و در كنار ایوان ایستاد.

من هم با كمال ادب نزدیك محراب ایستادم؛ در این هنگام دیدم دو نفر با كمال ادب آمدند و با حال خضوع در برابر آن حضرت ایستادند.

امام علیه السلام به آن دو نفر فرمود: این قبر را - كه در صحن مقدس پشت پنجره است - بشكافید و این خبیث را از جوار من بیرون برید؛ من نگاه كرده، دیدم آن دو نفر با كلنگهایشان آن قبر را شكافتند و آن مرد را - كه زنجیر آتشین در گردنش بود - بیرون آوردند و كشان كشان از صحن مقدس به طرف بالا خیابان بردند؛ ناگهان آن شخص روی خود را به جانب آن بزرگوار كرد و گفت: یابن رسول الله من خود را مقصر و گنهكار می دانستم كه وصیت كردم مرا از راه دور بیاورند و در جوار شما دفن كنند. بمحض اینكه این سخن را گفت، امام علیه السلام به آن



[ صفحه 243]



دو نفر فرمود: او را برگردانید. در این هنگام ناقل جریان، بیهوش می شود.

سحرگاهان كه سركشیك و خدام برای گشودن در می آیند؛ می بینند آن مرد بیهوش افتاده است فورا او را به هوش آورده، قضیه را نقل می كند.

مرحوم پدرم گفت: من با جمعی از خدام به آن محل رفتیم و او آنچه را كه در آنجا دیده بود به ما نشان داد و آثار نبش قبر كردن را من با چشم خود دیدم.

بعدا معلوم شد كه آن، قبر یكی از حكام توابع مشهد بوده است كه در روز قبل او را در آن مكان دفن كرده بودند.

بنابراین كسی كه مدعی محبت با خاندان ولایت است و افتخار نام آنها بر دلش نقش بسته جای بسی شرمندگی است كه با كارهای خلاف شرعی كه مرتكب می شود، موجبات ناراحتی آنان را فراهم كند.

خدایا! به تاج كرامت علی بن موسی الرضا علیه السلام به ما توفیق عطا فرما كه در حضور آن عزیز و بزرگوار عرق خجلت بر پیشانی ما ننشیند.



هر كس كه بمیرد اهل یا نا اهل است

آید به سرش علی علیه السلام حدیثی نقل است



مردن اگر این است وفایی بخدا!

در هر نفسی هزار مردن سهل است



مرحوم مروج در ص 192، جلد دوم كتاب كرامات می نویسد:

یكی از خویشان تهرانی من كه به قصد زیارت ده روزه به مشهد مشرف شده بود، در هنگام رفتن، به من گفت: در این چند روزه توقف، از بسیاری جمعیت به بوسیدن حرم مطهر موفق نشدم.

در روز وداع گفتم: خدایا من در این سفر - به خاطر این كه بدنم به بدن نامحرمی نرسد - به بوسیدن ضریح مطهر موفق نشدم. بعد، از حرم بیرون آمدم در



[ صفحه 244]



همان روز یا شب در خواب دیدم كه برای زیارت به حرم آمده ام؛ ناگاه دیدم ضریح مطهر برداشته شد و قبر شریف آشكار گشت و كسی به من گفت: اگر نتوانستی ضریح را ببوسی، حال بیا قبر مطهر را ببوس.

از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نقل كرده اند كه در اوایل تشرفم به مشهد مقدس روزی در صحن نشسته بودم؛ ناگاه دیدم كه هیچ كسی در صحن كهنه نیست؛ ولی از طرف در پایین خیابان حیوانات درنده و گزنده مانند؛ شیر و گرگ و پلنگ و مار و عقرب و پشه و مگس و... می آیند و از طرف در بالا خیابان می روند؛ اما انسان در میان آنها خیلی كم است.

با این حال دست مبارك امام بالای سر تمامی آنان بود و همه از زیر دست آن حضرت می رفتند.

وقتی به حال طبیعی خود بازگشتم، دانستم كه ما مردم، دارای هر صفتی از صفات هم كه باشیم؛ باز لطف و مرحمت و عنایت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام شامل حال همه ی ما هست.

لذا مجاورت آن بزرگوار را اختیار كردم. [2] .



ای كه بر خاك حریم تو ملائك زده بوس

رشك فردوس برین گشته ز تو خطه ی توس



هر كه آید به گدایی به در خانه ی تو

حاش لله كه ز درگاه تو گردد مأیوس



آری تمام امید ما زوار و مجاورین و خدمتگزاران آستان قدس رضوی به همین لطف و عنایت آن حضرت است كه ان شاء الله مأیوس نخواهیم شد.



[ صفحه 245]




[1] آستانه، درگاه.

[2] كرامات، ج 2، ص 195.